شیطونیهای آیلین خانوم

پست دوم

1390/10/23 0:27
نویسنده : خاله
400 بازدید
اشتراک گذاری

امروز ساعت 10:43 دقیقه صبح تاریخ سه شنبه 20 دی نود هست آیلین خانوم داره کارتون پرنسس جشن بهاری رو میبینه صبحانه هم نخورده خاله:آیلین خاله بیا صبحانه بخور آیلین :نه نمیخورم خاله:آیلین اگه صبحانه بخوری با هم دیگه استکان نعلبکی بازی میکنیما آیلین: نه من که استکان نعلبکی بازی نمیکنم سرم گیج میره خلاصه که حتی بازی هم نتونست ایلین رو به صبحانه خوردن وادار کنه دیشب آیلین داشت روی تخته وایتبردش نقاشی میکشید اول عکس یک آقایی رو کشید که ریش و سیبیل داشت بعد گفت میخوام میخوام خدا رو بکشم دقت کردم به نقاشیش و حرفاش ببینم خدا رو چه جور میکشه آیلین:خدا ریش سیبیل نداره (ریش و سیبیل نقاشیش رو پاک کرد) آیلین:خدا کچل نیست (واسه نقاشیش مو کشید و خدا رو دختر کشید) آیلین:این هم دو تا فرشته که بال دارن و پیش خدا هستن آیلین:این هم گل و درخت اینجا بهشته میخوام بهشت رو بکشم توی بهشت آیلین خدا بود و اینو فهمیده بود که خدا یه دونه هست چون یه خدا کشیده بود و فرشته ها رو اونجوری که براش تعریف کرده بودن کشیده بود که دو تا بال دارن بهشت آیلین گل و درخت داشت و بین دو تا درخت تاب کشیده بود خورشید خانوم هم کشیده بود خورشید آیلین چشم ابرو داشت که پشت کوه ها بود دیشب هم آیلین خانوم تا 2 شب با ما بیدار بود که با هم نقاشی کشیدیم و بعد قصه واسش خوندم وقتی مامانش خواست بره بخوابه شیر عسل آیلین رو درست کرد و رفتن بالا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)